ONLY+LOVE=ALONE

ONLY+LOVE=ALONE

خدایا کمکم کن که اگر چیزی شکستم دل نباشه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 361
بازدید ماه : 359
بازدید کل : 19013
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 92
تعداد آنلاین : 1




آنجا که ...!!!

آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند


آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند...


 و عاشق هم شدند............ 


کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،


و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم..


بچه قورباغه گفت: «من عاشق سرتا پای تو هستم»


کرم گفت:« من هم عاشق سرتا پای تو هستم.قول بده که هیچ وقت تغییر نمی کنی..»


بچه قورباغه گفت :«قول می دهم.»


ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.


درست مثل هوا که تغییر می کند.


دفعه ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.


کرم گفت:«تو زیر قولت زدی»
 

بچه قورباغه التماس کرد:« من را ببخش دست خودم نبود...من این پا ها را نمی خواهم...


...من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»


کرم گفت:« من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می خواهم.


قول بده که دیگر تغییر نمیکنی.»


بچه قورباغه گفت قول می دهم.


ولی مثل عوض شدن فصل ها،


دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،


بچه قورباغه هم تغییر کرده بود. دو تا دست درآورده بود.


کرم گریه کرد :«این دفعه ی دوم است که زیر قولت زدی.»


بچه قورباغه التماس کرد:«من را ببخش. دست خودم نبود. من این دست ها را نمی خواهم...


من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می خواهم.»


کرم گفت:« و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را...


این دفعه ی آخر است که می بخشمت.»


ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد.


درست مثل دنیا که تغییر می کند.


دفعه ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند،


او دم نداشت.


کرم گفت:«تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر دل من را شکستی.»


بچه قورباغه گفت:« ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی.»


«آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.»


کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش گریه کرد تا خوابش برد.


یک شب گرم و مهتابی،


کرم از خواب بیدار شد..


آسمان عوض شده بود،


درخت ها عوض شده بودند


همه چیز عوض شده بود...


اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود.با این که بچه قورباغه زیر قولش زده بود، اما او تصمیم گرفت ببخشدش.


بال هایش را خشک کرد.


بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند.


آنجا که درخت بید به آب می رسد،


یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.


پروانه گفت:«بخشید شما مرواریدٍ...»


ولی قبل ازینکه بتواند بگوید :«...سیاه و درخشانم را ندیدید؟»


قورباغه جهید بالا و او را بلعید ،


و درسته قورتش داد.


و حالا قورباغه آنجا منتظر است...


 با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می کند.... 


 نمی داند که کجا رفته 

 

 


javahermarket

نظرات شما عزیزان:

AMIR
ساعت19:47---1 آبان 1390
به وبلاگ من سر بزن مطمئنم پشیمون نمیشی
نظر یادت نره


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: mohammad amin تاريخ: سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

سلام.من محمد امین 16 سالمه و این وبلاگو برای دلتنگی هام ساختم. اینجا چند تا قانون داره که باید رعایت شه: 1:کپی برداری ممنوع 2:نوشتن نظرات خصوصی ممنوع چون عمومی میشه 3:هرکی بیاد توی وب باید نظر بده 4:تبادل لینک هم میکنم 5:برای باقی موندن این وبلاگ تونستید عضو شوید دوستون دارم بوس بای بای boy.loving2012@yahoo.com setaiesh.amini@yahoo.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to setaiesh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com